برای جذب فالور با ادبیات قرآنی مشکل دارند
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۳۷۶۲۹
خبرگزاری آنا، گروه دین و آیین: بر خلاف تصور برخی افراد، اسلام یک دین اصلاحگر و اجتماعی است. اسلام و احکام آن در ذاتش اجتماعی است و حتی بسیار از احکام فردی با اجتماعی گره خورده است. با این وجود، این روزها کلیدواژه «محاربه» به عنوان یکی از مباحث فقهی با توجه به برخی اقدامات اغتشاشگران بیش از پیش کانون توجه جامعه است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این در حالی است که نقش احکام اسلامی در اصلاح محیط اجتماعی را میتوان در دو دسته جای داد: احکامی که فلسفه نفسی آنها اصلاح محیط است و احکام که فلسفه آن اصلاح محیط نیست، اما زمینه اصلاح محیط اجتماعی میشوند؛ یعنی فلسفه دیگری دارند و محدود به اصلاح محیط نیستند و فارق از آن، فلسفهای دارند؛ اما میتوانند طریق و راهی باشند برای اصلاح محیط عام اجتماعی.
برای بررسی بیشتر «محاربه» و آثار تربیتی آن در اجتماع و جامعه با حجتالاسلام هادی عجمی عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان و استاد حوزه و دانشگاه گفتوگو کردیم که مشروح آن در ادامه میخوانیم:
** چگونه یک عمل ساده فقهی آثار تربیتی در جامعه دارد
_ در رابطه با برخی احکام اجتماعی اسلام، درباره برخی اعمال و رفتارهایی توضیح دهید که منجر به اصلاح کلی جامعه مسلمین میشود.
دستهای از احکام، فلسفه نفسی دیگری دارند و انجام آنها مقید به تاثیر در اصلاح محیط نیست؛ اما میتوانند طریق و راه برای اصلاح محیط عام اجتماعی باشند؛ مانند امر به اجتماع ایمانی، بر محور عمل صالح [۱]و تاکید بر حضور در پایگاه اجتماعی مسجد. [۲]هر چند استحباب حضور و نماز گزاردن در مسجد متوقف به ایجاد فضای محیطی در جامعه نیست؛ اما طریقی است برای ایجاد جو عبادت و بندگی در جامعه است.
از نخستین اقدامهای پیامبر (ص) بعد از هجرت، ساخت مسجد بود. آن حضرت پیش از ورود به مدینه، در قبا ماندند تا حضرت علی (ع) و همراهانشان بیایند. ایشان از روز شنبه به ساخت مسجد مشغول شدند و در چند روز مسجد قبا را بنا کردند. پس از استقرار در مدینه نیز، اولین اقدام، ساخت مسجد مدینه بود که پایگاهی اجتماعی در ساحات مختلف برای مردم شد. [۳]در روایاتی آثار ارتباط و حضور در مسجد بیان شده است. [۴]تغییر و اصلاح محیط عام اجتماعی، شکل یافته از عواملی است. تحقق آن عوامل نیز، نیازمند عوامل، شرایط و مقدمات ایجابی و عدمی لازم است. این موارد میتواند احکام فردی نیز باشد. برای نمونه، از عوامل و مقدماتِ کنترل و اصلاح فضای جنسیتی در محیط عام اجتماعی، گسترش ازدواج به سبب تسهیل آن است. زیرا ازدواج در کنترل رفتارهای جنسی افراد در محیط عام اجتماعی تاثیرگذار است. در نتیجه تسهیلگری ازدواج و خود ازدواج هر چند فلسفه فردی خود را دارد؛ اما طریق و تأثیرگذار در اصلاح محیط عام اجتماعی است.
** اجرای علنی حدود در جامعه برای عبرتگرفتن دیگران است
_ چرا اصرار میشود که اجرای برخی احکام برای اصلاح شدن جامعه است؟
فلسفه ذاتی دستهای از احکام، اصلاحگری در محیط است. این احکام، اقداماتی تاثیرگذار بر محیط عام در جهت تربیت افراد جامعه هستند. بستر اجرای این احکام جامعه است و تأثیر نخست آنها بر ایجاد محیط و فضای ایمانی در جامعه است. همانند موارد زیر:
ـ امر به معروف امر به معروف و نهی از منکر
ـ عنوان دیگر دستور به اقامه عبادات و احکام در بعد اجتماعی است؛ [۵]همچون تاکید بر نماز جماعت، جمعه و عیدین. [۶]امام رضا (ع) فلسفه حکم به جماعت برگزار شدن نماز را اینگونه بیان کردهاند:
«قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْجَمَاعَةُ قِیلَ لِأَنْ لَا یَکُونَ الْإِخْلَاصُ وَ التَّوْحِیدُ وَ الْإِسْلَامُ وَ الْعِبَادَةُ لِلَّهِ لا [إِلَّا]ظَاهِراً مَکْشُوفاً مَشْهُوداً لِأَنَّ فِی إِظْهَارِهِ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَهُ وَ لِیَکُونَ الْمُنَافِقُ وَ الْمُسْتَخِفُّ مُؤَدِّیاً لِمَا أَقَرَّ بِهِ بِظَاهِرِ الْإِسْلَامِ وَ الْمُرَاقَبَةِ». [۷]در این روایت، فلسفه جماعت در نماز را ابزار اجتماعی توحید، اسلام و عبادت خداوند در فضای عام اجتماعی ببان میفرمایند؛ که نه تنها بر جامعه اسلامی تاثیر دارد که مؤثر بر دیگر جوامع است. از سویی جو حاکم جامعه را به نفع مسلمانان تقویت میکند و رعبآور برای منافقان داخلی است. اگر از نماز جماعت در این روایت القای خصوصیت به تمامی مناسک اجتماعی شود، مفهوم تاثیر مناسک اجتماعی بر اصلاح محیط و جو حاکم بر جامعه برداشت میشود.
** محیط عام اجتماعی، ارث کسی نیست که حق خراب کردن آن را داشته باشد
اما اصلاح محیط فقط به این مسائل محدود نمیشود و گاهی با کارهای سلبی و برخوردی، اسلامی، محیط جامعه را اصلاح میکند. مانند سه مسأله مهم
۱ ـ اجرای علنی حدود در جامعه؛ علاوه بر بعد اصل اجرای حدود، امر به اجرای علنی برخی حدود، در پی تاثیرگذاری بر دیگر افراد جامعه است؛ به نوعی، نمایش عقاب الهی در منظر دیگران در جهت عبرتگیری آنها است. در روش تنبیه به تبیین آن پرداخته شده است.
۲ ـ مبارزه علنی با فساد در جامعه؛ علاوه بر اصل مقابله با فساد، مبارزه علنی با آن را میتوان در سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) در دوران خلافت [۸]مشاهده کرد.
۳ ـ از بین بردن مرکز فساد در جامعه است؛ همچون تخریب مسجد ضرار در سیره پیامبر (ص) [۹]که نقش مهمی در پالایش محیط عام اجتماعی دارد؛ بنابراین محیط عام اجتماعی، ملک و ارث کسی نیست که حق خراب کردن آن را داشته باشد. در یک جامعه اسلامی باید محیط آن برای رشد افراد جامعه آماده باشد؛ به همین دلیل در این مسأله، اسلام سختگیریهایی را دارد. زیرا مسألهای مهم است. فلسفه آن نیز روشن است، احکام اسلامی در جهت هدایت و تربیت انسانها نازل شده است. احکام، برنامه هدایت انسانهاست. محیط عام اجتماعی و جامعه، از مؤثرترین فضاها بر انسانها است. در نتیجه باید مانع رشد و تعالی دیگران نباشد.
** آثار تربیتی اجرای حدود درباره «افساد فی الارض»
_ یکی از تعابیر رایج در احکام صادره از دادگاهها «افساد فی الارض» است که این مهم هم از فقه برداشت شده است، آثار تربیتی احکام مرتبط با آن چیست؟
یکی از عناوین مهم جلوگیری از رشد و تعالی دیگران در فضای عمومی جامعه، مقابله با افساد فی الارض است.
قرآن، از آیه ۲۷ سوره مائده، داستان فرزندان آدم و قتل يكى به وسيله ديگرى شرح داده شده است. سپس یک حکم کلی بیان میکند که: « مِنْ أَجْلِ ذَالِكَ كَتَبْنَا عَلىَ بَنىِ إِسرْءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَيرْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا»؛ یعنی اگر کسی دیگری را بکشد یا در زمین فساد کند، مانند کسی است که تمام مردم را کشته است! یکی از علل این است که تاثیر تربیتی بر دیگر انسانها میگذارد؛ بلکه بر همه جامعه تاثیر میگذارد!
سپس حکم این افراد را مطرح میکند که «إِنَّمَا جَزَ ؤُاْ الَّذِينَ يحَُارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذَالِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فىِ الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فىِ الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيم»؛ یعنی كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ بر مىخيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مىكنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند) فقط اين است كه اعدام شوند؛ يا به دار آويخته گردند؛ يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد شوند. اين رسوايى آنها در دنيا است و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.
این تعابیر دقیقا از جانب همان خدایی است که در ابتدای هر سوره بیان میشود که رحمن و رحیم است! تمام این شدت برخورد و عقاب دنیوی به این علت است که «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره:۱۷۹) یعنی اجرای قصاص و تعزیرات مایه حیات جامعه است. با همان نگاهی که احکام اسلامی را احیاگر و اصلاحگر جامعه باید دانست! وگرنه که در قصاص افرادی کشته میشوند؛ پی منظور حیات و بقای جامعه است.
** نظر امام رضا (ع) درباره ارتکاب عملی که چهار مجازات دارد
شخصى از امام رضا (ع) درباره آیه شریفه 33 سوره مائده پرسید که آن چه عملى است که هرکس مرتکب شود مستوجب یکى از این چهار مجازات میشود؟ امام (ع) فرمود: اینکه با خدا و رسولش محاربه کند و در گسترش فساد در زمین بکوشد و مثلاً کسى را به قتل برساند که به همان جرم کشته میشود و اگر هم «بکشد» و «هم مالى را برباید»، هم کشته و هم به دار آویخته میشود، و اگر مال را بدزدد، ولى کسى را نکشد تنها دست و پایش به طور خلاف قطع میشود و اگر شمشیر بکشد و به محاربه خدا و رسول برخیزد و فساد را هم در زمین بگستراند ولى نه کسى را بکشد و نه مالى را بدزدد، از آن شهر تبعید میشود. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۷، ص ۲۴۶ – ۲۴۷. (درست در مقابل این ادبیات، سلطهگران جهان که به دنبال سیطره بر دنیا و کشتن روح جامعه هستند، به قصاص و احکام این چنینی که میرسد، آنها را غیر انسانی میدانند؛ اما در تاریخ امپراطوری آنها، یک سال بدن قتل و آدمکشی و نابودی روح معنوی جهان نبوده است؛ بنابراین اگر قرآن را قبول داریم، احکام اغتشاشگرانی که در جامعه اسلامی دست به کشتن افراد و روح جامعه میکنند روشن است.
** برای جذب فالور با ادبیات قرآنی مشکل دارند
اما دو دسته با این ادبیات قرآنی مشکل دارند. دسته اول طاغوتها و فرعونهای حقیقی و مجازی عالم هستند که تکلیفشان روشن است. دسته دوم، کسانی است که قرآن را هم میخوانند؛ اما یا فهمی از نظام معنایی قرآن ندارند؛ یا این آیات روشن الهی را آن گونه تفسیر میکنند که طرفدارانشان و فالورهای حقیقی و مجازی آنها کم نشود و نانی به نرخ روز بخورند. وگرنه معنای قرآن و این آیات روشن آن، نیازی به مفسر ندارد. قرآن به روشنی نظام تربیتی خود را به مردم میگوید.
عدهای هم توان درک این را ندارند که خداوند در عین رحیم بودن، عزیز نیز هست: خداوند ۱۳ بار در قرآن تأکید کرده است که خداوند «الْعَزیزُ الرَّحیم» است؛ و نیز انتقام گیرنده: «اللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقام» از آنهایی که در مقابل هدایت جامعه میایستند.
توضیحات: [1]. همچون: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب (المائدة: 2).
[2] « بَابُ الْجَمَاعَةِ وَ فَضْلِهَا» ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج1 ؛ ص375. « بَابُ فَضْلِ الْمَسَاجِدِ وَ الصَّلَاةِ فِيهَا وَ فَضْلِ الْجَمَاعَةِ وَ أَحْكَامِهَا» طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج3 ؛ ص248. « أَبْوَابُ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ» وسائل الشيعة ؛ ج8 ؛ ص285
[3]. لحمیری المعافری، عبدالملکبن هشام؛ پیشین، ج1، ص494 و اللیثی العصفری، خلیفةبنخیاط؛ تاریخ خلیفةبن خیاط، تحقیق فؤاز، بیروت، دارالکتبالعلمیة، 1415، الاولی، ص18 و مسعودی، علیبنالحسین؛ مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، 1409، دوم، ج2، ص279.
[4]. «عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ عُمَيْرِ الْمَأْمُونِ رَضِيعِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: أَتَيْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع فَقُلْتُ لَهُ حَدِّثْنِي عَنْ جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَدْمَنَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ الْخِصَالَ الثَّمَانِيَةَ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ مُسْتَعْمَلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ أَوْ عِلْمٌ مُسْتَطْرَفٌ أَوْ أَخٌ مُسْتَفَادٌ أَوْ كَلِمَةٌ تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكُهُ الذَّنْبَ خَشْيَةً أَوْ حَيَاءً وَ فِي رِوَايَةِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ فِي مَسْجِدٍ بَعْدَ صَلَاتِهِ انْتِظَاراً لِلصَّلَاةِ فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ ضَيْفَه» (برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن - قم، چاپ: دوم، 1371 ق. ج1 ؛ ص48).
[5]. همچون: ((الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور.))سوره حج (22)، آیه 41.
[6]. « بَابُ فَضْلِ الصَّلَاةِ فِي الْجَمَاعَة» كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، ج3 ؛ ص371.
[7]. شيخ صدوق، علل الشرائع،، ج1، ص262.
[8]. مانند دستور حضرت به برخورد علنی با معرفی فرماندار فاسد به مردم: أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلَام (شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص412).
[9]. وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون (التوبة : 107)
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: محاربه اسلام اغتشاشگران احکام اسلام آثار تربیتی ال ج م اع ة انسان ها ال أ ر ض محمد بن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۳۷۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزیت اصلاحطلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربهگیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.
مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.
در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.
سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.